کد مطلب:225198 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:237

پاره مکالمات فضل بن سهل و هشام بن عمرو در خدمت حضرت امام رضا و طرد ایشان
در عیون أخبار و بحارالأنوار مروی است كه: وقتی فضل بن سهل آهنگ خدمت امام رضا علیه السلام نمود هشام بن عمرو و بقولی هشام بن ابراهیم نیز با او بود و چون تشرف حاصل كردند فضل بآنحضرت عرض كرد: پوشیده باین آستان مبارك مشرف شده ام تا مطلبی پوشیده بعرض برسانم، مجلس را برای من خلوت فرمای آنگاه فضل سوگند نامه بیرون آورده و در آن عهدنامه نوشته بود كه اگر برخلاف آن كار كند بعتق بندگان مملوك و طلاق زوجه و نذریكه كفاره در خلف آن نباشد معلق باشد.

آنگاه هر دو تن عرض كردند: یابن رسول الله ما بآن سبب باین درگاه بیامده ایم كه سخنی از روی صدق و حق بعرض رسانیم و ما میدانیم كه خلافت و امارت همان امارت و خلافت شما است و حق حق شما است و آنچه را بر زبان میآوریم جان ما با زبان ما توأمان است و اگر آنچه بر زبان میگذارنیم از صمیم



[ صفحه 4]



قلب نباشد ممالیك ما آزاد و زنهای ما مطلقه باشند و سی حج با پای پیاده بر من واجب آید.

همانا رأی ما بر این قرار گرفته است كه مأمون را بقتل رسانیم و امر خلیفتی را برای تو خالص گردانیم و حق با تو بازآید، حضرت رضا علیه السلام بسخنان ایشان گوش نسپرد و اعتنا نفرمود و هر دو را بدشنام و لعن برسپرد و فرمود: «كفرتما النعمة فلا یكون لكما سلامة و لا لی ان رضیت بما قلتما» هر دو تن كفران نعمت كردید و از این روی برای شما سلامتی نباشد و نیز مرا سلامتی نماند اگر بآنچه شما گفتید راضی باشم.

چون فضل و هشام این جواب را بشنیدند دانستند كه بخطا رفته اند و بآنحضرت عرض كردند: ما بر آن اندیشه بودیم كه تو را آزمایش كنیم، امام رضا علیه السلام فرمود: «كذبتما فان قلوبكما علی ما اخبر تمانی الا أنكما لم تجدانی كما أردتما» هر دو تن دروغ میگوئید و آنچه با من گفتید دلهای شما با آن موافق است و بر همان كار عقیدت دارید اما چون مرا با خیال خود هم آهنگ ندیدید این عنوان پیش آوردید و من هرگز با شما موافقت نخواهم كرد.

چون ایشان مأیوس و منكسر از حضور مباركش بیرون شدند از بیم خود بخدمت مأمون برفتند و گفتند: یا أمیرالمؤمنین ما بخدمت رضا علیه السلام رفتیم و بآزمایش او در آمدیم تا بر ضمیر او نسبت بتو واقف شویم، و ما چنین گفتیم و او چنان گفت، مأمون گفت: خوب واقف شدید، و چون فضل و هشام از حضور مأمون بیرون رفتند: امام رضا علیه السلام بقصد ملاقات مأمون تشریف قدوم داد و با او خلوت كرد و آنچه فضل و هشام بآنحضرت عرض كرده بودند با مأمون بفرمود و نیز مأمون را امر كرد كه خودش را از شر آن دو تن محفوظ بدارد، و چون مأمون آن حكایت را از آنحضرت بشنید بدانست امام رضا علیه السلام بصدق و راستی فرمود و قصد آن دو تن را بدانست.



[ صفحه 5]